شیمی پیام نور
  چرا چون باز مغلوب اسیدی ؟ چرا غرقی به بحر ناامیدی ؟ چرا بیهوده پنداری شب و روز ؟ چرا حسرت چرا صدآه جان سوز؟ مگر گاز نجیبی گوشه گیری ویا اکسنده ای کاهش پذیری چرا پیوند ایمان ر

شعرشیمیایی برای مشروطیها

سه شنبه 18 بهمن 1390

 

چرا چون باز مغلوب اسیدی ؟ چرا غرقی به بحر ناامیدی ؟

چرا بیهوده پنداری شب و روز ؟ چرا حسرت چرا صدآه جان سوز؟

مگر گاز نجیبی گوشه گیری ویا اکسنده ای کاهش پذیری

چرا پیوند ایمان را بریدی ؟ مگر عالم تر از خالق تو دیدی؟

تفکر کن به هر برگی که خوانی که شاید ارزش خود را بدانی

تو با ارزش تر از الماس هستی چو دل داری پر از احساس هستی

جهان چرخد به گرد هسته او همه ذرات شده وابسته او

چو یک دم ذره ای از او جدا شد همان دم او عدم شد بر فنا شد

گر استرخوش عطر و خوش بوست اسید والکل هردو آیت اوست

کاتالیز گونه بر قله نظر کن به سرعت خط پایان را گذر کن

به اکسایش الکل را آلدهید کرد گهی شادت کند گاهی دهد درد

کتون را از الکل دوم بنا کرد که لوکاس نوع الکل را جدا کرد

ببین اورا به هر برگی که خوانی که شاید از عقوبت خود را برانی